به گزارش شانا به نقل از ایسنا،دکتر غلامعلی حداد عادل در مراسم گرامیداشت سالروز شهادت مصطفی چمران که در خانه موزه این شهید برگزار شد با بیان اینکه شهید چمران شخصیتی است که ظرفیت بالایی برای الگو شدن دارد، اظهار کرد: فکر نمیکنم برای دانشجویان و دانشگاهیان در این انقلاب، ما الگویی جذابتر و قابل پیرویتر از شهید چمران داشته باشیم. شهید چمران بهترین الگو است و کاش در کنار فیلمی که ساخته شده و کتابهایی که از خود شهید چمران چاپ شده، رمان درجهیکی با بهترین قلم درباره این شخصیت نوشته شود، این کاری است که فرنگیها در آن استاد هستند.
وی در ادامه با اشاره به خاطراتی از شهید چمران، افزود: بهمن ۵۹، شورای انقلاب تصمیم گرفت برای معرفی انقلاب هیئتهایی را به مناسبت دومین سال پیروزی آن به کشورهای مختلف دنیا اعزام کند که هیئتی هم مامور شدند از کشورهای آلمان غربی و شرقی و بلژیک دیدن کنند.
حدادعادل ادامه داد: رئیس هئیت شهید باهنر بود و من هم عضو هیئت بودم. وقتی در بلژیک بودیم، چند جوان شیعه لبنانی آمدند دیدن من و میگفتند که آقای چمران بسیار برای ما عزیز بوده و خدمات زیادی به ما کرده اما حالا لبنان را رها کرده و به ایران آمده، مبادا قدر او را ندانید. انگار پدری از آنها جدا شده است، نگران بودند مبادا در ایران، قدر شهید چمران دانسته نشود.
رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب یادآور شد: آنهایی که خاطرات سالهای اول انقلاب را میدانند یادشان است که بعضی بی مهری ها و کم لطفی ها و جفاها به امثال شهید چمران و شهید بهشتی و دیگران میشد و این جوانان لبنانی چیزهایی شنیده بودند و تاکید داشتند قدر شهید چمران را بدانید.
وی با بیان خاطرهای دیگر از شهید چمران اظهار کرد: چند سال بعد از شهادت وی، سفری ماموریتی به آمریکا داشتم. در هواپیما مرد مسنی در کنار من نشسته بود. معلوم شد استاد فیزیک است. به نظرم آمریکایی هم بود، من هم گفتم از ایران آمدهام. گفت من در دانشگاه بروکلی درس میخواندم، همکلاسی در دوره دکتری داشتم که بسیار دانشمند و بسیار دوست داشتنی بود و اسمش هم چمران بود، آیا او را میشناسید؟
حدادعادل افزود: گفتم بله او در جنگ شهید شده، به اندازهای متاثر شد که فهمیدم شهید چمران به عنوان یک دانشجو دکتری در بروکلی، چه تاثیری بر همکلاسیهای خودش گذاشته که یک غیر مسلمان که هیچ ارتباطی هم با او ندارد، وقتی یک ایرانی را بعد از سالها میبیند، میپرسد او کجاست؟
رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب با اشاره به خاطرهای از ماههای پایانی عمر شهید چمران، گفت: اواخر مرداد ماه سال ۵۹ بود که خدمت شهید چمران رسیدم. او اخلاقی داشت که به هر دوستی میرسید، بسیار با محبت و گشادهرویی برخورد میکرد. یعنی صفای باطنی داشت و آن را در برخورد نشان میداد. در این دیدار شهید چمران گفتند صدام پاییز امسال به ایران حمله میکند.
وی یادآور شد: هنوز یک ماه به آخر تابستان مانده بود، ما احتمال میدادیم، اما چمران تاریخ حمله را هم گفت. تأکید کرد که پاییز امسال عراق به ایران حمله میکند و روز ۳۱ شهریور همان سال، جنگ شروع شد و ۹ ماه بعد هم چمران به شهادت رسید.
متن کامل سخنان دکتر حدادعادل در این نشست به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض می کنم به حضور خواهران و برادران ارجمند، دوستان و یاران و همرزمان شهید بزرگوار، دکتر مصطفی چمران که به یاد و به احترام او، در سالگرد شهادت آن مرد بزرگ، در زادگاه او، درخانه پدری او گرد آمدند.
روایتی از آشنایی ۶۰ ساله با خانواده شهید چمران
بنده یک بار دیگر در حدود چهل سال پیش در این خانه یکی دو سال بعد از شهادت دکتر چمران، خدمت پدر مرحوم دکتر چمران رسیده بودم و حالا خوشحالم این منزل به همت دوستان و علاقمندان به ایشان به یک خانه موزه مبدل شده است و در این محله قدیمی و اصیل تهران، یاد این مرد با اصالت گرامی داشته می شود.
بنده این توفیق را داشته ام که از خانواده چمران، با چهار نفر از این دوستان عزیز، حشر و نشر داشته باشم، از آشنایی من با آقای مهندس مهدی چمران ۶۰ سال میگذرد، یعنی از ۱۳۴۲ بنده خدمت ایشان آشنایی داشته و دارم و هنوزم این توفیق را دارم که دست کم هر هفته یک بار ایشان را زیارت میکنم، گاهی هم بیشتر.
تدریس برادران شهید چمران در دانشگاه صنعتی شریف
در دانشگاه صنعتی شریف، که من هفت سال قبل از پیروی انقلاب آنجا استاد بودم، دو تن از برادران آقای چمران آنجا استاد بودند، یکی آقای نصر الله چمران، و یکی دکتر عباس چمران، اقای نصرالله چمران در دانشکده صنایع تدریس میکردند و دکتر عباس چمران استاد دانشکده برق بودند و یک مدتی معاون آموزشی دانشگاه بودند و من هم استاد دانشگاه بودم و خاطرات بسیار خوبی از آن مرد عزیز و شریف و متدین و دانشمند یعنی دکتر عباس چمران داشتم و دارم.
در همان سالها با اینکه دکتر مصطفی چمران را ندیده بودم، هم از برادران ایشان ذکر خیر ایشان را شنیده بودم و هم در محافل انقلابی و جوان های دانشگاهی متدین، صحبت دکتر چمران حالا یا در آمریکا که قبلا بوده یا در لبنان، بین محافل دانشگاه بود.
تا اینکه انقلاب شد و در همان روزهای اول انقلاب، ما بعد از اینکه سال ها بود ذکر خیر دکتر چمران را می شنیدم، ایشان را در ایران دیدیم و در آن دو سال و پنج ماهی که ایشان پس از پیروزی انقلاب در این دنیا حیات دنیوی داشتند مکرر خدمت ایشان میرسیدیم و تا اینکه در۳۱ خرداد ۶۰ ایشان به شهادت رسیدند.
شهید چمران، الگوی تربیتی نسل جوان
بنده میخواهم این سوال را در ذهن ها ایجاد کنم که بهترین راه تربیت چه راهی است؟
از راه های مختلف می شود تربیت کرد، مثلا یک راه تربیت سخنرانی است که شاید راه خوبی نباشد، یک راه دیگر درس دادن سر کلاس و معلمی است، راه دیگر نوشتن کتابهای اخلاقی است برای تربیت، توضیح مفاهیم تربیتی، راه های مختلف ممکن است باشد.
یک راه تربیت معرفی الگو است، یعنی شما به جای اینکه بگویید بهتر است اینطور شود، باید اینطور شویم، بهتر است اینطور باشیم، یک فردی را که آن ارزش های شما را دارد، آن را معرفی کنید و بگویید این آدم، این شخص اینگونه است، این روش الگویی است که یک الگو را معرفی کنیم، الگو سازی کنیم، خود آن الگو با زندگی خودش، با رفتار و گفتار خودش دیگران را تربیت می کند.
این روش روش موثری است، برای اینکه وقتی شما میخواهید با توضیحات کسی را تربیت کنید، ممکن است کسی در دلش بگوید اینها حرف است، اینهایی که میگویی معلوم نیست واقعیت داشته باشد، معلوم نیست عملی باشد، اینها رویا است، اینها خیالپردازی است، اما وقتی یک کسی در عمل واقعا به عنوان یک انسان با گوشت و پوست و خون دارد آن ارزش های شما را متجلی میکند به صورت عینی و واقعی دیگر برای کسی شک پیدا نمیشود.
در فلسفه میگویند قوی ترین برهان بر امکان یک چیزی، وجود آن چیز است، وقتی یک چیزی موجود بود، معلوم است ممکن بوده است که موجود شده است، حالا اگر یک شخصیتی یک ارزش هایی در خودش داشت، دیگر شکی باقی نمیگذارد که این ممکن است، دیگر نمیتوانند بگویند این حرف ها غیر ممکن است، خیالی است.
شهید چمران یک شخصیتی است که ظرفیت بالایی برای الگو شدن دارد و مخصوصا در میان قشر تحصیل کرده و نخبگان و تیزهوشان و جوانان، بنده فکر نمیکنم برای دانشجویان و دانشگاهیان در این انقلاب، ما الگویی جذاب تر و قابل پیرویتر از شهید چمران داشته باشیم.
ظرفیت شخصیتی شهید چمران برای نخبگان امروز
بنده همین چند روز پیش در مراسم اعطای مدال های برندگان طلا و نقره برنز کشوری که سیصد دختر و پسر باهوش و با استعداد بودند در وزارت آموزش و پرورش شرکت کردم، بعد به بنده گفتند که یک چند دقیقه ای هم صحبت کنم.
من ضمن صحبت به اینها گفتم که الگوی شماها باید شهید چمران باشد، اگر چمران در زمان شما زندگی میکرد، برنده مدال طلای جهانی المپیاد می شد، با آن شناختی که ما از چمران و المپیادها داریم، تحصیلات ایشان را گفتم، دانشکده فنی را گفتم، شاگرد اول شدن ایشان را گفتم، تحصیلاتش را در آمریکا گفتم و گفتم یک چنین شخصیتی که مثل شماها باهوش بوده است، ریاضی خوانده بود، فیزیک خوانده بود، مهندس بوده است، دکترا گرفته بود، پی اچ دی گرفته بود از دانشگاه برکلی آمریکا، ببینید این آدم چگونه زندگی کرده است، زندگی اش را در آمریکا ببینید، زندگی اش را در لبنان ببینید، زندگیاش را در ایران بعد از انقلاب ببینید و زندگیاش را در جنگ ببینید، این ظرفیت الگوسازی دکتر چمران است.
چون وقت من کم است، این بحث تربیت الگویی را ادامه نمی دهم، همین تاکید من بر اینکه شهید چمران بهترین الگو است و ای کاش در کنار فیلمی که ساخته شده است و کتاب هایی که از خود شهید چمران چاپ شده است، یک رمان درجه یکی با بهترین قلم درباره این شخصیت نوشته می شود، این کاری است که فرنگی ها درآن استاد هستند.
یعنی نویسنده های درجه اول می روند سراغ شخصیت های درجه اول و در رمان های جذاب، اینهارا ماندگار می کنند، کتاب هایی باید نوشته شود که خواننده وقتی دست میگیرد، دیگر نتواند دست بگذارد زمین، و در این کتاب ابعاد زندگی شهید چمران را یک نویسنده هنرمند بیا کند.
اجازه دهید من دراین فرصت کوتاه، سه خاطره از شهید چمران نقل کنم خدمت شما.
نگرانی جوانان لبنانی برای وضعیت شهید چمران
بهمن ۵۹ یعنی در دومین سالگرد انقلاب اسلامی، شورای انقلاب تصمیم گرفت یک هیئتهایی را به کشورهای مختلف دنیا اعزام کند، به مناسبت دومین سال پیروزی انقلاب، برای معرفی انقلاب، یک هیئتی هم مامور شدند که از کشورهای آلمان غربی و شرقی و بلژیک دیدن کنند و به این سه کشور سفر کنند. رئیس هئیت شهید باهنر بود وحدود هفت - هشت نفر عضو هیئت بودند که بنده هم عضو هیئت بودم، ما وقتی در بلژیک بودیم، چند جوان شیعه لبنانی آمدند دین ما، آنها شنیده بودند که ما از ایران آمدیم، از انقلاب آمدیم، این های جوانانی بودند که یکی دو سال قبل آن از لبنان آمده بودند بلژیک برای تحصیل، زبان فرانسه هم میدانستند و درس میخواندند، آمدند دیدن من، صحبت کردند و بعد احساس اینها نسبت به شهید چمران عجیب بود، آنها میگفتند به ما که این شهید چمران خیلی پیش ما عزیز بوده است، خیلی خدمت کرده است به ما، حالا لبنان را رها کرده است و آمده است به ایران، مبادا یک وقتی قدر دکتر چمران را ندانید، این جوانها انگار که یک پدری از آنها جدا شده است و اینهارا رها کرده است، حالا برای یک کار مهم تری آمده است ایران، نگران بودند که مبادا در ایران، یک وقتی قدر شهید چمران دانسته نشود، چون حالا آنهایی که خاطرات سال های اول انقلاب را میدانند و یادشان است، میدانند که بعضی بی مهری ها و کم لطفی ها و جفاها به امثال دکتر چمران و شهید بهشتی و دیگران در آن سال ۵۸ و ۵۹ می شد، اینها یک چیزهایی شنیده بودند، واقعا با یک نگرانی التماس میکردند که خلاصه چمران را دست کم نگیرید و عزیز بدارید.
متاثر شدن دانشمند آمریکایی پس از شنیدن خبر شهادت شهید چمران
این خاطره دومم است، چند سال بعد از شهادت ایشان، یک سفری به آمریکا داشتم، ماموریتی داشتم، به نظرم در هواپیما بود که یک شخص مسنی که مثلا ده دوازده سال از من بزرگتر بود در کنار من نشسته بود. در طول راه شروع کردیم با صحبت کردن با همدیگر، معلوم شد که استاد فیزیک دارد و پی اچ دی فیزیک دارد و رشته تحصیلی اش این است، راجع به اینکه شما از کجا آمدید، من از کجا آمدم، آن شخص به نظرم آمریکایی بود، من هم گفتم از ایران آمده ام، ضمن صحبت گفت که وقتی من در دانشگاه برکلی درس میخواندم، یک همکلاسی داشتم در دوره دکتری که بسیار دانشمند بود و بسیار شخصیت دوست داشتنی داشت و از کشور شما بود، اسمش هم چمران بود، کجا است الان؟ آیا می شناسیدش؟ من همچین تکان خوردم و گفتم بله او در جنگ شهید شده، به اندازه ای متاثر شد و من فهمیدم که شهید چمران به عنوان یک دانشجو دکترا در برکلی، چه تاثیری روی همکلاسی های خودش گذاشته است. که حالا یک غیر مسلمانی که هیچ ارتباطی هم با او ندارد، وقتی یک ایرانی را بعد از سالها می بیند می پرسد او کجاست؟
پیش بینی دقیق شهید چمران از برنامه صدام برای حمله به ایران
خاطره سومی که میخواهم عرض کنم، این است که، حوالی مرداد ماه، شاید اواخر مرداد ماه سال ۶۰ بود، من در نخست وزیری خدمت شهید چمران رسیدم، دیگر در آن سالهایی که فاصله انقلاب تا شهادت دکتر چمران بود، هر وقت ممکن می شد من دیدن ایشان می رفتم، آقای دکتر چمران هم آنقدر با محبت بود، حالا همرزمان ایشان که اینجا هستند و در جبهه ایشان را دیده بودند، چمران به هر دوستی که میرسید، آنچنان او را در آغوش میگرفت و آنچنان با لطافت و شیرینی با او صحبت می کرد که انگار پنجاه سال است با یکدیگر رفیق حجره گرمابه و گلستان هستند، یعنی یک صفای باطنی داشت و این صفای باطن را در برخورد نشان میداد و خیلی مهر و محبت خودش را در دل دوستانش ایجاد میکرد، رفتیم دیدنش و شاید دو نفر بودیم، حالا نمیدانم نفر دیگر که بود، شهید چمران وزیر دفاع بود، یا شاید هم نماینده مجلس، صحبت کردند و یک نکته ای گفتند، گفتند فلانی صدام در پاییز امسال به ایران حمله میکند، هنوز یک ماه به آخر تابستان حداقل مانده بود، خب ما احتمال میدادیدم، اما چمران تاریخ حمله را هم گفت، گفت پاییز امسال عراق حمله میکند، آمدیم و روز ۳۱ شهریور همان سال، جنگ شروع شد و قیقا نه ماه بعد هم چمران به شهادت رسید.
چمران همه استعداد هایش را در خدمت این انقلاب گذاشت
درباره شهید چمران خیلی می شود حرف زد، بنده هم خیلی نکته ها دارم، اما آخرین جمله من این است، این جنبه های مختلف شخصیتی، دانشمندی، مهندسی، رزمندگی، مدیریت، هنرمندی، نویسندگی، نقاش بودن، اینها به سادگی در وجود یک نفر جمع نمیشود، کسی که مهندس است شاید اهل هنر نباشد، کسی که اهل هنر است، کسیکه اهل هنر است، نویسنده ممکن است نباشد، کسی که این کار هارا بلد است، ممکن است مدیر خوبی نباشد، اما یک چیزی بود در وجود چمران که از همه اینها مهم تر بود و آن دل خدا آشنای او بود، عرفان او بود، ایمان او بود، آن روحیه ملکوتی، عرفانی و معنوی او بود که مانند یک کیمیای همه این خصوصیات دیگر او را به طلا مبدل کرده بود و آن گوهر گمشده ای است که ما باید دنبال آن بگردیم و شخصیت هایی آنچنان را آرزو کنیم، آن ایمان بود که باعث شد چمران همه استعداد های خدادادی خودش را در خدمت این انقلاب گذاشت و در پیروی از امام و همراهی با نیروهای انقلاب و خودش را ماندگار کرد و به سعادت جاودانه رسید. نثار روح شهید چمران و همه شهدای انقلاب اسلامی، شهید قاسم سلیمانی، شهدای جنگ تحمیلی، شهدای جنگ تحمیلی، شهدای انقلاب، شهدای مدافع حرم و شهدای امنیت و نثار روح بلند امام راحل صلواتی ختم کنید.
نظر شما