به گزارش شانا، مهدی محمدی، عضو شورای مرکزی ائتلاف و مشاور رئیس مجلس شورای اسلامی در امور راهبردی، طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز به تحلیل وقایع اخیر رژیم صهیونیستی و چالشهای امنیتی آنها پس از ترور سردار سلیمانی پرداخت. متن کامل یادداشت محمدی در ادامه از نظر میگذرد:
سال ۱۳۹۸ نتانیاهو با وادار کردن کوشنر و ترامپ به ترور سردار سلیمانی - که پس از توافقات مالی پشتپرده با برخی طرفها انجام شد - تصور میکرد نهتنها برنامه منطقهای ایران را یک دهه به عقب برگردانده، بلکه در فقدان سردار سلیمانی قادر خواهد بود به توصیه بنسلمان عمل کند و جنگ را به داخل ایران بکشاند. سرمایهگذاری وسیع برای ایجاد واحدهای جدید عملیات علیه ایران در ارتش به موازات موساد، تشدید حضور در محیط پیرامونی ایران از جمله در جمهوری آذربایجان و کردستان عراق، تلاش بسیار گسترده برای ایجاد شبکهای از اوباش در داخل ایران که ماموریت آنها خشن کردن هر نوع آشوب تا سرحد ممکن است و نهایتا، تهدید مستمر به درگیری نظامی و اقدام علیه برنامه هستهای ایران، مجموعه اقداماتی است که او و تیمش در چارچوب راهبرد «حلقه سوم» علیه ایران طراحی کردند و تا امروز با حداکثر توان به اجرا گذاشتهاند.
مهمترین و بنیادیترین گام در این چارچوب، آشوبی بود که سال گذشته در ایران اجرا شد. من همواره گفتهام - و شواهد بسیار زیادی برای اثبات این مدعا وجود دارد - که این آشوبها ترکیبی از 2 جنبه اجتماعی و امنیتی بود. جنبه اجتماعی اشاره به مجموعه آسیبهای اقتصادی، نسلی، شناختی، سیاسی و اجتماعی در داخل ایران است که به عنوان میزبان و تسهیلکننده تهدید خارجی عمل کرد. این جنبه اگرچه بسیار مهم است اما بدون ترکیب با یک برنامه امنیتی خارجی هرگز نمیتوانست به خشونتی به وسعت آنچه در سال ۱۴۰۱ دیدیم تبدیل شود (همچنان که در وضعیت عادی جامعه ایران اگرچه در برخی موارد معترض است اما مطلقا آشوبطلب نیست).
جنبه امنیتی پروژه، کاملا فکرشده، دقیق و حاوی ظرافتهای فراوان در جزئیات بود و وقتی این جنبه امنیتی با آن زمینه داخلی ترکیب شد، اعتراض به آشوب مبدل شد. حالا از ورای چند ماه فاصله شواهد نشان میدهد صهیونیستها واقعا تصور میکردند - و آمریکا را هم متقاعد کرده بودند - که به جای تلاش برای وارد کردن هزاران زخم، میتوان یک زخم جانکاه به ایران وارد کرد، چنانکه جامعه تصور کند کار تمام است و به زعم آنها دروغ بزرگ به عملیات بزرگ تبدیل شود.
ایران نه به سادگی ولی با قدرت از آن ماجرا عبور کرد. پس از آن بسیاری اتفاقات رخ داده که اینجا قصد بررسی آنها را ندارم اما یک مورد بسیار شاخص است و آن تغییر بنیادین، بیسابقه و بسیار قدرتمند ژانر اقدام علیه رژیم صهیونیستی است.
گویی ایران و مقاومت تصمیم گرفتهاند طعم واقعی یک مهندسی امنیتی بیسابقه را به اسرائیل بچشانند. رژیم صهیونیستی تا پیش از این به مدت بیش از 2 دهه تحت محاصره و حمله نظامی بوده. آنچه جدید است این است که اسرائیل برای نخستینبار با یک اتحادیه اطلاعاتی- عملیاتی ویژه بسیار ماهر مواجه است که نبرد اطلاعاتی علیه آن را به یک ماجرای هر روزه تبدیل کرده است. صهیونیستها پس از عملیات «مجدو» وانمود کردند پیام را گرفتهاند اما حالا این موضوع در حال روشن شدن است که در واقع هیچ نمیدانند. در واقع اسرائیل حتی به خودش هم آدرس غلط میدهد. پس از جنگ اخیر در غزه- که طی آن جبهه شمالی هم اندکی فعال شد- جامعه نظامی و استراتژیک رژیم صهیونیستی ادعا میکند در حال آماده شدن برای جنگ در چند جبهه است.
این ادعایی بزرگ و با توجه به کیفیتی که ارتش اسرائیل در جنگ با غزه از خود نشان داد به نحو رقتآوری مضحک است. آنچه اسرائیل باید خود را واقعا برای آن آماده کند نه جنگ در چند جبهه بلکه جنگ در کوچههای ساحل غربی است. روند، در حال حرکت به سمتی است که در آن حزبالله، جهاد و حماس، نه در بیروت و حتی غزه، بلکه در جنین با اسرائیل روبهرو خواهند شد. تبدیل شدن مردم ساحل غربی به اسلحه و کوچههای آن به جبهه، واقعیت امنیتی جدید رژیم صهیونیستی است که حوادث سال گذشته در ایران به آن شتاب بخشیده. پیکر پوسیده رژیم صهیونیستی باید به نیش میلیونها زنبور عادت کند.
نظر شما