به گزارش کمیته رسانه و ارتباطات شورای ائتلاف نیروهای انقلاب، کارویژهی اصلی سیاستخارجی تأمین منافع ملی است. منافع ملی، یعنی «امنیت، قدرت، بازدارندگی، مقابله با تهدیدات و ایجاد توازن». هرکدام از این چهار مقوله که استحکام بیشتری به نظام سیاسی بدهد و برای آن امنیت ایجاد کند و در مقابل تهدیدات به آن قدرت دهد، جزء منافع ملی است. امّا اینکه چه دستگاهها و نهادهایی با کدام سبک مدیریتی، منافع ملی را تأمین میکنند و بر آن تأثیرمی گذارند یک مساله اساسی است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی حداقل چهار حوزهی ساختاری شامل: حوزهی دیپلماسی؛ حوزههای اطلاعاتی و امنیتی؛ حوزههای راهبردی؛ حوزههای فرهنگی(هنجاری، ارتباطی ورسانهای) وحوزههای اقتصادی درتامین منافع ملی دخیل هستند. بنابراین سیاستخارجی و منافع ملی صرفاً به وزارت امورخارجه ارتباط ندارد. بلکه ساحت سیاستخارجی ترکیبی است و هدف، منافع ملی است.
در ایران در همهی ادوارتاریخی، حداکثر کاری وزیر امورخارجه انجام می داده، قراردادن تسهیلات لازم در اختیار نهادهای راهبردی بوده است؛ تا نهادهای راهبردی در روند «امنیتسازی، قدرتسازی، ائتلافسازی و مبارزه با تهدید موفق عمل کنند. دیپلماسی فعال در همهی کشورها آرزو و امید و ابزاری برای قدرتسازی و استحکامبخشی نظام سیاسی است. انقلاب اسلامی، جهتگیری سیاستخارجی کشوررا تغییر داد. به این مفهوم که ایران از مدار سازش به مدار مقاومت تغییرجهت داد. در واقع یک نوع تغییر گفتمانی و رفتاری اتفاق افتاد و جهتگیری و کنش های نظام سیاسی درداخل و بالتبع در محیط منطقهای را هم تحت تأثیر قرار داد. سیاست بعد ازانقلاب برمحور سه کلید واژه معنویت، عدالت و عقلانیت بنیاد نهاد شده که در کنش خارجی با سه کلید واژه عزت، مصلحت و حکمت درآمیخت تا با تکیه به رویکرد عملگرایانه واقع بینانه، منافع ملی در عرصه بین الملل را در فضای رفاقت و حتی خصومت رقم بزند. درچنین شرایطی است که راهبرد مقاومت فعال متکی به عملگرایانه معطوف به منافع ملی، بهترین فضا را برای هویتسازی جدید درحوزه بین الملل ایجاد کرد. درچنین فضایی نیروی قدس با راهبری سردار سلیمانی، عنصرشاخص مقاومت در برابر دیپلماسی منفعلانه در غرب آسیا می شود و یک نهاد ظاهراً نظامی تبدیل به پیشران دیپلماسی فعال «مقاومت پایه» در راستای تامین منافع ملی می شود.
با رویکرد تبارشناسی نیروی قدس و مدیریت مقاومتی آن درمی یابیم که تفکر نهضتهای آزادیبخش نیرو وسبک مدیریتی هیبریدی آن ریشه درتاریخ اسلام وایران زمین دارد که خاستگاه آن فرهنگ استقلال طلبی و بیگانه ستیزی و نگاه تفکری ژئوپلتیکی دارد. تفکری ژئوپلتیکی که همواره ایران را از تهدید ژئوپلتیک صیانت کرده است. سردار شهید قاسم سلیمانی در بستر نیروی قدس توانست این تفکر عمگرایانه عدالت طلبانه را در منطقه و جهان بشناسد و مدل جدیدی از مدیریت نبرد ژئوپلتیک منطبق با منافع ملی را به تصویر بکشد. ایشان توانستند ظرفیت های بالقوه موجود در جغرافیای منطقه را به مرحله بالفعل برساند؛ و یک نظام منطبق با گفتمان مقاومت ملی و منطقه ای به ظرفیت های موجود بدهد و آنها را از وضعیت پراکندگی و جدایی خارج کند و تبدیل به نیروی قدرتمندی کند که دراختیار منافع ایران و اسلام قرار گیرد و توازن قدرت و توازن تهدید را در سطح عالی میان ایران با بازیگران رقیب و مزاحم ایجاد کند. به تعبیر مؤسسهای آمریکایی «سی. اس. آی. اس» یک شبکهی تهدیدات نیابتی راهبردی درمقابل جبهه ضد مقاومت شکل دهد که این شبکه های قدرت، نشانهی موفقیت قدرت ایران در تضمین امنیت ملی آن است.
ازجمله اقدامات و عملکردهای که فرماندهی جریان مقاومت که تامین کننده و تضمین کننده منافع ملی در کوتاه مدت و بلند مدت بوده و خواهد بود می توان به موارد زیر اشاره داشت:
- ایجاد یک شبکه قدرت نیابتی با تکیه بر ظرفیت بالفعل که درتولید قدرت، اقتدار، اعتبارسیاسی و نظامی و ائتلافسازی منطقه ای درچارچوب گفتمان مقاومت که تضمین کننده و تامین کننده منافع راهبردی ایران درحال و آینده خواهد بود، نقش اساسی داشت.
- ترمیم و تکمیل دیپلماسی کشور با احیا و باز تولیدقدرت میدانی و ترکیب دیپلماسی با ظرفیت های میدانی و هم افزا کردن دیپلماسی با میدان در تعقیب منافع ملی. نیروی قدس پیشران و پیش برنده اهداف، منافع و قدرت ملی ایران؛ تاکنون موفق شده است با کمک اندیشهی قدرت به دیپلماسی کشور هویت جدید بدهد. زیرا این نیرو توفیق پیدا کرده که همزمان هم قدرت بسازد، هم ائتلافسازی کند و هم تحرک ژئوپلتیکی را دردستورکار قراردهد.
- تشکیل ارتش چند ملیتی از جمله موضع محل توجه ایران و آمریکا در نبرد راهبرد های منطقه ای بوده است. دراین نبرد تاریخی آمریکایی ها با کلی هزینه و سرمایه گذاری در ایجاد آن ناکام ماندند اما ایران در سایه درایت وتدابیر فرماندهی شهید سلیمانی موفق شد ایده ارتش چند ملیتی را محقق سازد. تشکیل این نیرو، علاوه برحفظ عقبه استراتژی ایران، توانست عمق استراتژی جمهوری اسلامی را درابعاد سیاسی، فرهنگی و نظامی تضمین کند.
- شهید سلیمانی با تحمیل شکست راهبردی و تاکتیکی بر آمریکا و جبهه ضد مقاومت، نوعی بازدارندگی پایدار را برای کشور رقم بزند که کشور را از خطر یک جنگ ۱۰ ساله مصونیت بخشید.
- شکستن محاصره سیاسی، رسانه ای، اقتصادی و نظامی ایران و ایجاد مسیر دور زدن تحریمها با تعریف دیپلماسی اقتصادی درکنار دیپلماسی رسمی و میدان.
نتیجه:
اگر منافع ملی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را در اسلامیت نظام، جمهوریت نظام، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی، وحدت ملی، حفظ جان مردم، حفظ و ارتقای منابع حیاتی کشور، فقدان تهدید جدی از خارج نسبت به منافع ملی و حیاتی کشور، نظام و امنیت عمومی جامعه، کیان اسلام و تشیع در جهان، استقلال سیاسی، پرستیژ و افتخارات ملی و همچنین امنیت بینالمللی تعریف کنیم، شهید سلیمانی ازجمله فرماندهان و چهره ها و مدیرانی بودند که با تکیه به ظرفیت های کاریزمای دینی و سیاسی و نظامی که داشت، توانست با درایت درتامین و تضمین منافع ملی و امنیت ملی موفق عمل کند.
شهید سلیمانی به عنواه مرد عرصه های دشوار، ۴۰سال عمر خود را صرف منافع ملی و مصالح عمومی کشور کرد و تنها خط قرمز او ولایت فقیه، امنیت ملی، منافع ملی و مصالح عمومی بود. به نحوی که هرجا ایران و انقلاب به هر شکلی به خطر می افتاد، این حاج قاسم بود که پای کار بود. ایشان در تامین منافع ملی و حفاظت از استقلال و حاکمیت ملی در عرصه بینالمللی نه اهل معامله بود و نه مسامحه، براین اساس جان خود را فدای منافع ملی و مصالح عمومی کشور و جبهه مقاومت کرد.
نظر شما